پرواز ابدی (یادنامه خلبان آزاده شهید محمدرضا احمدی)

شناختن و زنده نگهداشتن نام و یاد شهید خلبان آزاده رضا احمدی

ارسال خاطره از نحوه اسارت و نماز خواندن رضا
ساعت ۸:۳۱ ‎ب.ظ روز دوشنبه ٢۸ دی ۱۳٩٤  کلمات کلیدی: تیمسار احمد بیگی ، روز نیرو هوایی ، اعاده نماز ، هفته دفاع مقدس دفاع مقدس

آزاده دلاور جناب تیمسار محمد یوسف احمد بیگی که به گفته خودشان در روز عملیات و اسیر شدن رضا در بال او بودند در خصوص نحوه اسیر شدن و ایجکت رضا چنین میگویند:

آنروزها نیروهای منسجمی برای عملیات نداشتیم  فقط نیروی هوایی بود که شجاعانه وباهز ینه سنگین به ارتش بعثی ضربه میزد، با رضا رفتیم تجمع نیروهای بعثی را که پشت قصر شیرین بودند بزنیم، ارتفاع پایین   در کف دره ها رفتیم  رضا اوج گرفت برای شیرجه، منهم چند ثانیه بعد، تا چشم کار میکرد نیرو و ادوات جنگی بود، وقتی در حال شیرجه بودم دو خط دود بطرف رضا که در حال اوجگیری بطرف مرز خودمان بود دیدم کار خودم تمام شد بطرف رضا گردش کردم،  بدنه هواپیما مثل تگرگ گلوله میخورد وآتش گرفته بود گفتم رضا چرا بالا میری  بیا پایین، وچند بار  تکرار کردم ولی جوابی نشنیدم، موتورها آتش گرفت، گفتم رضا ایجگت ایجگت  خدا بیامرزد شهید امید بخش را با فریاد گفت نخوری بکوه، حواسم بیشتر به رضاو کابین عقبش بود،هردو چتراشون باز شد وما هم با دل شکسته وبغض گلو برگشتیم  وووووووووروحش شاد..(در خصوص نحوه اسارت به اختصار در سخنرانی آزاده دلاور جناب علیرضایی کابین عقب رضا و همچنین در سخنرانی خود رضا قبل از خطبه های نماز جمعه عنوان گردیده است)

 ...ایشان حدود دوماه و نیم بعداز اسیر شدن رضا به اسارت دشمن بعثی درآمدند و تا پایان ده سال اسارت به همراه رضا بصورت مفقودالاثر در زندانهای مخوف عراق بسر بردند. در زیر خاطره ارسالی در خصوص نماز خواندن رضا را میخوانید:

روزهاوشبها زیاد نماز قضا میخواند زانوهایش درد گرفته بود برای اینکه دررکعات نمازاشتباه نکند چند سنگ کنار سجاده گذاشته بود دلم سوخت روزی کنار کشیدمش .گفتم رضا جان چرا اینقدر خودت را اذیت میکنی الحمدلله تو که نماز خوان بوده ای .نگاهم کرد اشگ در چشمانش حلقه زده بود .گفت: یوسف انشالله میخواهم از پانزده سالگی تا انقلاب نمازهایم را اعاده کنم..ارزوی موفقیت برایش کردم .نزدیکیهای ازادی روزی خوشحال گفت یوسف تمام شد .گفتم قبول باشد ..روحش شاد انگار خدا قبول کرده .پیش خود بردش....